ابعاد | 20 × 12 × 1.4 cm |
---|---|
ویژگیهای ادبی | |
جوایز | |
ویژگیهای چاپ | |
تعداد صفحات | 239 |
انتشارات | |
نویسنده | |
مترجم | |
مجموعه | |
کشور منشأ | |
سال چاپ اولیه | 2009 |
عنوان اصلی | Revolver |
شابک | 9786002963765 |
شش لول
۱۷,۰۰۰تومان
ششلول اسلحه نیست. جواب است.
جواب سؤالی که زندگی جلویت گذاشته و کس دیگری هم نیست که کمکت کند.
در کلبهای دورافتاده در سرزمینهای قطبی، زیگ چهارده ساله با یک جسد تنهاست؛ جسد پدرش که چند ساعت پیش در دریاچه افتاده و یخ زده است. بعد، سروکلۀ غریبهای پیدا میشود، مرد غولپیکر و خرسمانندی که میگوید پدر زیگ با طلاهای او فرار کرد و تهدید میکند اگر زیگ نگوید طلاها کجاست حسابی خدمتش میرسد. زیگ چیزی دربارۀ طلاها نمیداند، فقط میداند ششلولی توی کلبه پنهان شده، اما حتی اگر دست زیگ به آن برسد، آیا میتواند پیش از مرد شلیک کند؟
1
روز شستشو، غروب
حتی مردهها هم قصهای دارند.
زیگ طرف دیگر کلبه را نگاه کرد، جایی که پدرش افتاده بود و منتظر ماند تا حرف بزند، اما پدرش هیچ چیز نگفت، چون مرده بود. اینار اندرسن روی میز افتاده بود، دستهایش بالای سرش بود، زانوهایش کمی خم شده بود و در همان وضعیتی خشکش زده بود که پیدایش کرده بودند، یعنی آن بیرون توی دریاچه، روی سطح یخ و در حالی که سگها، افساربسته منتظرش بودند. پوست اینار خاکستری شده بود و با وجود گرمای کلبه، تکههای یخ و برفک هنوز به ریش و ابروهایش چسبیده بودند. مسئله فقط اختلاف اندک دمای هوا بود. بیرون، با نزدیک شدن شب، دمای هوا به سرعت پایین میرفت و به همین زودی به بیست درجه زیر صفر رسیده بود. توی کلبه هوا چند درجهای بالای صفر بود، اما باز هم انقباض مرگ جسد اینار را رها نمیکرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.