وزن | 350 g |
---|---|
ابعاد | 19 × 13 × 3 cm |
گروه هدف | |
ویژگیهای ادبی | |
ویژگیهای چاپ | |
تعداد صفحات | 408 |
انتشارات | |
نویسنده | |
مترجم | |
مجموعه | |
شماره در مجموعه | 3 |
کشور منشأ | |
سال چاپ اولیه | 2013 |
عنوان اصلی | THE ASCENDANCE The Shadow Throne |
شابک | 9786003910096 |
سه گانه صعود ۳ – سلطنت پنهان
۱۸,۰۰۰تومان
در سرزمینی دور، جنگ داخلی در حال شعلهور شدن است. اشرافزادهای به نام «کانِر» برای متحد کردن مردم جدا شده از قلمروی پادشاهی، نقشۀ زیرکانهای میکشد تا فرد دیگری را برای پسر گمشدۀ پادشاه پیدا کند و او را بر تخت سلطنت بنشاند. برای به دست آوردن این نقش چهار یتیم مجبور میشوند با یکدیگر رقابت کنند. یکی از آنها پسر سرکش و باهوشی است به نام «سیج».
او میداند که انگیزههای «کانِر» مشکوک است، با این حال، زندگی او بر لبۀ پرتگاه قرار دارد. «سیج» باید انتخاب شود تا نقش شاهزاده را بازی کند یا منتظر مرگش باشد. رقیبهای او هم برای برنده شدن در این رقابت نفسگیر، نقشههای خودشان را طراحی کردهاند و منتظرند به نحو ماهرانهای آن را اجرا کنند. به همین خاطر «سیج» نباید به کسی اعتماد کند و باید نقشههایش را پنهان نگه دارد.
هنگامی که «سیج» از یتیمخانۀ درب و داغون خود به کاخ مجلل «کانِر» میآید، این فریب لایه لایه خود را نشان میدهد و در نهایت، حقیقتی آشکار میشود که بسیار خطرناکتر از تمام دروغهاست: «اگر مجبور بودم یک بار دیگر زندگی کنم، هرگز این زندگی را انتخاب نمیکردم. اما باید بگویم اصلاً مطمئن نیستم که انتخاب دیگری داشتهام. اینها فکرهایی بود که از ذهنم میگذشت، درست هنگامی که با گوشت کبابی در زیر بغلم در حال فرار از بازار بودم.» سهگانۀ صعود داستان مهیج و جذاب پادشاهی است که برای حفظ بقای سلطنت ناگزیر میشود تاج و تختش را رها کند. آیا او دوباره به سرزمینش باز خواهد گشت؟
مقدمه
سه هفته قبل از جنگ
در زندگیام همه جور مبارزهای کردهام؛ گاهی اوقات با مُشت، گاهی اوقات با چاقو و هرازگاهی با شمشیر. من با رقیبهایی روبهرو شدهام که دو برابر من بودند، دقیقاً دو برابرم، و بر اساس قانونی کلی، همۀ آنها زشتتر از آن چیزی بودند که انتظار داشتم. اما هیچ کدام از آن مبارزات خشنتر از بحثی نبودند که الان در وسط تالار بزرگ جریان داشت.
فریاد کشیدم: «آوردن تو به قصر بزرگترین اشتباه تمام عمرمه!» دستهایم را محکم در هم گره کرده بودم، جوری که احساس میکردم ناخنهایم دارند پوستم را سوراخ میکنند. «الان دستور میدم که آویزونت کنن؛ اما ارزش این رو نداری که حتی یه تیکه طناب رو حروم گردنت کنم!»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.