وزن | 115 g |
---|---|
ابعاد | 18 × 14 × 0.8 cm |
گروه هدف | |
ویژگیهای ادبی | اول شخص, تصویری, دنیای حیوانات و اشیا, رمان کودک و نوجوان, قهرمان پسر, واقعگرا |
ویژگیهای چاپ | |
تعداد صفحات | 91 |
انتشارات | |
نویسنده | |
تصویرگر | |
کشور منشأ | |
سال چاپ اولیه | 1394 |
شابک | 9786008025191 |
ایلا نگهبان باغ وحش
۸,۰۰۰تومان
وقتی شیرها و پلنگها از گرسنگی نعره میکشند، اسبم میترسد. گردنش را بلند میکند و شیهه میکشد. میخواهد من را زمین بیندازد و فرار کند. محکم یالش را گرفتهام زمین نخورم. پدرم گوشتهایی را که از رئیسش گرفته پشت دوچرخهاش گذاشته. آرام رکاب میزند. سرباز دشمن را میبینم. سر تفنگش را به سمت پدرم گرفته و میخواهد او را بکشد. پایم را به پهلوی اسبم میزنم. اسبم با سرعت به سمت دشمن میدود. پاهایش را در هوا تکان میدهد. سرباز دشمن روی زمین میافتد. تفنگش را از روی زمین برمیدارم. پدرم فریاد میزند: «آفرین ایلا، امونشون نده.»
من و پدر و مادرم در باغوحش زندگی میکنیم. پدرم نگهبان باغوحش است. دیشب، حیوانها در قفسهایشان سروصدا میکردند. مادرم میگوید: «صداهای بلندی که از دور میآید آنها را ترسانده است.»
مادرم میگوید: «شاید کوه را منفجر میکنند جاده بسازند.»
دیشب یواشکی در گوش بابون پرندهام گفتم: «بپر برو شهر سر و گوش آب بده ببین چه خبر شده.»
بچهبابون سرش را تکان داد و ویژی بالا پرید. در آسمان چرخید و چرخید و دور شد. توی حیاط منتظرش ایستادم. از یک شمردم و تا به صدوبیستوسه رسیدم، ویژی روی شانهام پرید و گفت: «جشن، جشن، فشفشه، بادکنک، آتیشبازی.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.